در دوران امپراتوری آزتک، تراژدی زندگی «یوهوالی کواتل» را در بر میگیرد، هنگامی که پدرش به دست فاتحان اسپانیایی کشته میشود. برای هشدار دادن به پادشاه «مونتهزوما» و کاهن اعظم «یوکا» از خطری قریبالوقوع، یوهوالی به «تنوچتیتلان» میگریزد. در آنجا، زیر نظر استادش در معبد خدای خفاش «تسیناکان» آموزش میبیند و تجهیزات و سلاحهایی را برای مقابله با تهاجم اسپانیا و انتقام خون پدرش توسعه میدهد. در این مسیر، با شخصیتهای کلیدیای همچون «زن جگوار» جنگجو و فاتح اسپانیایی «هرنان کورتس» روبهرو میشود.
هنوز نظری ثبت نشده است.
اولین نفری باشید که نظر خود را ثبت میکند.